بر اوج قلههای مه آلود دوردست
خیلی دوست داشتم اینجوری شروع کنم که: آنجایی که من از آن میآیم وقتی جوانی از دست میرود این مرثیه، چیزیست که مینوازند برای سوگواری. اما بعد یادم افتاد که با همهی حرفها و نوشتهها و زمانی که آنجا گذراندم من از کردستان نمیآیم. گرچه این مرثیه بین کردها و لرها مشترک است و من شاید بشود گفت ریشههای لر دارم اما باز از آنجا هم نمیآیم. من شاید فقط از یک جایی میآیم که سوگواری در آن درست تعریف نشده. سوگواری را همین ضجههای کمانچه خوب تعریف میکند. حرف زیادیست.
Your style is very unique compared to other people I have read stuff
پاسخحذفfrom. Thanks for posting when you have the opportunity,
Guess I will just book mark this web site.
my homepage :: heart rate